من نمیخواهم یک ربات باشم
·
1403/08/19 23:16
· خواندن 1 دقیقه
من نمیخواهم در یک مسیر مشخصِ از قبل تعیین شده برم و به اجبارِ زنده بودن آن را طی کنم
انسان ها را به اسمشان صدا بزنم، حروف را اینگونه بنویسم و صدا ها را آنگونه بخوانم
چهره های وحشتناکی که از صورتشان دو چیز گرد اویزان است و با یک تیزی قسمتی از صورتشان رو بریده اند و با ان سخن میگویند
صداهایی مختلف که از گلویشان تولید میشود، پردازش هایی که توی جمجمه اتفاق می افتند و در یک مکان ساکت با چند صد نفر همچنان هیچکس صدای افکار ذهنشان را نمیشوند
ترسناک است در یک تونل زمانی فشرده شده که انقدر هم پهناور است که نمیتوان آن سویش را دید
من نمیخواهم یک جسم باشم که محدود به بدنی مشخص است که زمانی کودک است و بزرگ میشود و در انتها میمرد
نمیدانم تا کی دوام خواهم اورد...
-از همه چیز وحشت دارم.