من یک باگ هستم
وقتی از کسی دفاع میکنم، مشکل از من است؛
وقتی از خودم دفاع میکنم، مشکل از من است؛
وقتی برای خودم قانون هایی میگذارم که با خط ریشه تفکرشان متفاوت است، مشکل از من است؛
وقتی کمی از خودِ واقعی ام میگویم که عجیب و غریب است، مشکل از من است؛
وقتی سخنان واقعیت را میگویم که با احساسات خود خودخواهانه شان را جریحه دار میکند، مشکل از من است؛
وقتی از حرف و عملی دلخور میشوم، مشکل از من است؛
من آن بردهی هنجار های قدیمی تان نیستم، نمیتوانم باشم؛
بارها به خود فرصت تجربه دوباره دادم و همچنان به آن نتیجه قدیمی رسیدم،
من نمیخواهم با آنها ارتباطی برقرار کنم،
من نمیتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم؛
از سرزنش ها و تاسف های تکراریشان بیزار شده ام؛
من به دنیایشان تعلق ندارم، باید بروم.